پشت هیچستانم .
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگ های هوا ،
پر قاصد ها ییست که خبر می آرند،
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک .
روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح،به سر تپهی معراج شقایق رفتم
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست .
به سراغ من اگر می آیید،
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من.
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم.
شبا هنگام ، در آن دم که بر جا، درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سر و کوهی دام.
گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم؛
تو را من چشم در راهم .
«نیما یوشیج»
ار گردان سلمان و حسین قجه اى که فرمانده اش بود در عملیات بیت المقدس این بود: پیشروى در امتداد جاده اهواز ـ خرمشهر و استقرار در آنجا. عملیات که شروع شد کار بخوبى پیش رفت و گردان در همان مسیر مستقر شدند. اما در ادامه دشمن شروع مى کند به زدن پاتک هاى شدید. منطقه دست به دست مى شود. سرانجام گردان در غرب جاده آسفالت پدافند مى کند. بچه ها در محاصره عراقى ها قرار مى گیرند اما عقب نشینى نمى کنند. کافى بود حسین عقب نشینى مى کرد آنگاه کل عملیات شکست مى خورد محاصره بسیار سختى بود. روبرو تانک بود و خاکریزى که بچه ها به آن چسبیده بودند. باران خمپاره ها هم لحظه اى قطع نمى شد. حسین هر روز مى رفت عقب و تعدادى نیرو با خودش مى آورد. اما بر آمار شهدا هر لحظه افزوده مى شد. از بالاى خاکریز که نگاه مى کردیم فقط تانک بود و تانک. کار به جایى کشید که حسین خودش آرپى جى به دست گرفت و تانک ها را شکار مى کرد. من گلوله گذارى مى کردم او شلیک. دشمن تانک هاى تى-?? را هم وارد میدان نبرد کرد. این تانک ها گلوله آرپى جى به سختى در آنها اثر مى کرد و ما من هم
مى دانستیم چطور باید با آنها مقابله کنیم. هرچه شلیک مى کردیم کمانه مى کرد. آنها هم با خیال راحت آمده بودند روى خاکریز و شلیک مى کردند. هر جنبنده اى که تکان مى خورد قسمتش گلوله تانک بود. حسین همه اینها را مى دانست اما هیچ وقت چمپاتمه نزد. بلند شد. آرپى جى اش را گلوله گذارى کرد و رفت بالاى خاکریز. اول دیدى زد. تانک را دید. آرام ضامن آن را کشید و بعد شلیک. تانک به آتش کشیده شد. همه خوشحال بودند. حسین سریع خزید. آمد پشت خاکریز. همزمان با او تانکى دیگر شلیک کرد. خاکریز از زمین کنده شد و موج انفجار حسین را به گوشه اى پرتاب کرد. گوش هایش سنگین شده بود اما از پا نایستاده باز هم بلند شد. به اصغر گفت: یک گلوله دیگر بده! دوباره راه افتاد. دوباره او بود و نبرد با تانک ها! این بار تانک هاى تى-??! باز هم نشانه روى و شلیک! اما گلوله کمانه کرد. حسین سریع پائین آمد. جایش را عوض کرد. این بار گلوله تانک به او نرسید. قبضه را که گلوله گذارى کرد بى سیم به صدا درآمد. حاج احمد بود. به او اصرار مى کرد که برگردد اما حسین نمى پذیرفت. حاج احمد با عصبانیت و غیظ دستور داد. اما حسین گفت: حاجى! من یا با همه نیروهایم مى آیم یا هیچ! حاج احمد التماس کرد اما جواب حسین باز هم نه بود. آخر سر گفت: حاجى حلالمان کن، دیدار به قیامت! ساعتى بعد حاج همت در روز روشن از حلقه محاصره عراقى ها گذشت و خود را به ما رساند تا شاید حسین را راضى به بازگشت کند. اما اصرار او هم سودى نداشت. حاج همت تنها بازگشت. محاصره تنگ تر شده بود. اما بچه ها مقاومت مى کردند. نیروهاى کمکى هنوز نرسیده بودند. حسین ? روزى مى شد که نخوابیده بود. یک بار دیگر به اصغر گفت: آرپى جى را مسلح کند. اصغر هم اطاعت مى کند. آرپى جى به دست از خاکریز بالا مى رود و آماده شلیک مى شود. اما این بار تانک پیش دستى مى کند و گلوله اش درست سینه خاکریز زیر پاى حسین را مى شکافد. حسین از بالاى خاکریز به پائین مى افتد. اصغر سریع مى آید بالاى سرش. قبضه هنوز در دستش است. آن را رها نمى کند. اما این بار حسین دیگر بلند نمى شود. فرشته ها رسیده اند. او باید برود. سرخ و خونین بال
به مناسبت سالگرد شهادت سردار رشید اسلام شهید حسین قجه ای
زیارت عاشورا تقدیم به همه دوستداران و پیروانان واقعی حضرت امام حسین (ع):
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أبا عبد الله السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یا ابن أمیر المؤمنین وابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمة سیدة نساء العالمین السلام علیک یا ثار الله وابن ثاره والوتر الموتور السلام علیک وعلى الأرواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبداً ما بقیت وبقی اللیل والنهار یا أبا عبد الله لقد عظمت الرزیة وجلت وعظمت المصیبة بک علینا وعلى جمیع أهل الإسلام وجلت وعظمت مصیبتک فی السماوات على جمیع أهل السماوات فلعن الله أمة أسست أساس الظلم والجور علیکم أهل البیت ولعن اله أمة دفعتکم عن مقامکم وأزالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها ولعن الله أمة قتلتکم ولعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم برئت إلى الله والیکم منهم ومن أشیاعهم وأتباعهم وأولیائهم یا أبا عبد الله إنی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم إلى یوم القیامة ولعن الله آل زیاد و آل مروان ولعن الله بنی أمیة قاطبة ولعن الله ابن مرجانه ولعن الله عمر ابن سعد ولعن الله شمرا ولعن الله أمة أسرجت ألجمت وتنقبت لقتالک بابی أنت وأمی لقد عظم مصابی بک فاسأل الله الذی اکرم مقامک أکرمنی بک أن یرزقنی طلب ثارک مع إمام منصور من أهل بیت محمد صلى الله علیه واله اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا والآخرة یا أبا عبد الله إنی أتقرب إلى الله والى رسوله والى أمیر المؤمنین والى فاطمة والى الحسن والیک بموالاتک وبالبراءة ممن قاتلک ونصب إلیک الحرب وبالبراءة ] ممن أسس أساس الظلم والجور علیکم وابرأ إلى الله والى رسوله [ ممن أسس أساس ذلک وبنى علیه بنیانه وجرى فی ظلمه وجوره علیکم وعلى أشیاعکم برئت إلى الله وإلیکم منهم أتقرب إلى الله ثم إلیکم بموالاتکم وموالاة ولیکم وبالبراءة من أعدائکم والناصبین لکم الحرب وبالبراءة من أشیاعهم ومن اتباعهم إنی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم وولی لمن والاکم وعدو لمن عاداکم فاسأل الله الذی أکرمنی بمعرفتکم ومعرفة أولیائکم ورزقنی البراءة من أعدائکم أن یجعلنی معکم فی الدنیا والآخرة وان یثبت لی عندکم قدم صدق فی الدنیا والآخرة أساله أن یبلغنی المقام المحمود الذی لکم عنده وأن یرزقنی طلب ثارکم مع إمام هدى ظاهر ناطق بالحق منکم وأسأل الله بحقکم وبالشأن الذی لکم عنده أن یعطینی بمصابی بکم افضل ما یعطى مصابا بمصیبته مصیبة ما أعظمها واعظم رزیتها فی الإسلام وفی جمیع السماوات والأرض اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات ورحمة ومغفرة اللهم اجعل محیای محیا محمد وال محمد ومماتی ممات محمد وال محمد اللهم إن هذا یوم تبرکت به بنو أمیة وابن آکلة الأکباد اللعین ابن اللعین على لسانک ولسان نبیک صلى الله علیه واله فی کل موطن وموقف وقف فیه نبیک صلى الله علیه واله اللهم العن أبا سفیان ومعاویة ویزید ابن معاویة علیهم منک اللعنة ابد الآبدین وهذا یوم فرحت به آل زیاد وال مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه اللهم فضاعف علیهم اللعن منک والعذاب الألیم اللهم إنی أتقرب إلیک فی هذا الیوم وفی موقفی هذا وأیام حیاتی بالبراءة منهم واللعنة علیهم وبالموالاة لنیک وآل نبیک علیه وعلیهم السلام
ثم تقول مئة مرة : اللهم العن أول ظالم ظلم حق محمد وال محمد وآخر تابع له على ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت على قتله اللهم العنهم جمیعا
ثم تقول مئة مرة : السلام علیک یا أبا عبد الله وعلى الأرواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبداً ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام على الحسین وعلى علی ابن الحسین وعلى أولاد الحسین وعلى أصحاب الحسین
ثم تقول : اللهم خص أنت أول ظالم باللعن منی وابدأ به أولا ثم اللعن الثانی والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله ابن زیاد وابن مرجانه وعمر ابن سعد وشمرا وال أبی سفیان وال زیاد وال مروان إلى یوم القیامة
ثم تسجد وتقول : اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک على مصابهم الحمد لله على عظیم رزیتی اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود وثبت لی عندک قدم صدق مع الحسین ومع أصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام
بسم رب الحسین
این حسین کسیت که عالم همه پروانه اوست!!!
بوى محرم که به مشام مىرسد، عالم رنگى دیگر مىگیرد. قلبها تندتر از هر زمان و محزونتر از همیشه مىتپد و میل به سوگ نشستن مثل خون در رگها مىدود و آن وقت، در چشم برهم زدنى پرچمهاى سرخ و سبز و سیاه در گوشه گوشه شهر و دیار ما به اهتزاز درمىآید و همه جا رنگ ماتم به خود مىگیرد.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعى است که جانها همه پروانه اوست هر کجا مىگذرم عکس رخش جلوهگر است هر کجا مىنگرم جلوه مستانه اوست
عشق به حسین دلیل نمىخواهد، گویى خاک وگل ما را با محبت او سرشتهاند.
به خیل سیاهپوشان عزادارى که زیر خیمه حسین، علیهالسلام، به سینهزنى، نوحهخوانى، علمکشى و... مشغولند که نگاه مىکنى همه را حاضر مىبینى، پیر، جوان، زن، مرد، دانشجو، کارگر، همه و همه بىآنکه رنگ و ریایى در کار کنند سردرپى عاشورا نهادهاند. و یا سینهزنان در پى عزاداران روانند تا شبى و یا نیمروزى خود را شریک غم زینب، علیهاالسلام، و عزادار شهیدان کنند.
به یکباره همه رنگها و تعلقها از بین مىرود، همه مرامها و مسلکها رنگ مىبازد و جاى آنهمه را نشستن در سوگ سالار کربلا مىگیرد. حتى به قدر نوشاندن جرعهاى شربتبه رهگذران و یا عرضه خرده نانى به فقرا، گاه در عجب مىمانم که چه شورى در دلهاى این مردم است که محرم آنان را از خود بىخود مىسازد.
خون عاشورایى بىهیچ تعارف در رگهاى مردم این دیار جاریست که با دمیدن خورشید اولین روز محرم دلهاشان به سوگ مىنشیند تا در ظهر عاشورا ولولهاى عجیب بپا کنند.
این شور و ولوله پرده بسیارى از پندارها را مىدرد. و عبثبودن بسیارى اندیشه را مىنمایاند.
هر چه مىخواهى باش، هر کجا مىخواهى برو، محرم با این جماعت آن مىکند که هر ساله شاهد و ناظر آنى. اینان را نمىتوان از حسین دور ساخت. بهمان سال که نمىتوان آنان را از خوى جوانمردى، سلحشورى و رادمردى دور کرد، محرم انعکاس تمامنماى جوانمردى و سلحشوریست و شیعیان، جماعتى که بىسر و دستار، دل در طریق رندى و سلحشورى روانهاند.
عاشورا از حسین و یارانش نمونهاى پرورده که تا ابدالاباد مىتوان بازو در بازوى آن از جاى برخاست.
عاشورا شورى مىآفریند که راه صد ساله را یک شبه مىتوان پیمود.
نیروى نهفته عشق به حسین، علیهالسلام، از چنان عظمتى برخوردار است که به مدد آن مىتوان دریا دریا مردم را به زیر خیمه اهلبیت، علیهمالسلام، کشید.
عاشورا خود حامل فرهنگ سترگى است که جارى شدن در آن مىتواند همه صحنههاى حیات را مبدل به عاشوراى حسینى و یارانش نماید:
اگر بچههاى ما لذت محبتبىما به ازاء را تجربه کنند.
اگر امید پذیرفته شدن را چونان حر در دل زنده نگه دارند.
اگر خانه خود، شهر خود، و سرزمین خود را مملو از مرام مردانى بیابند که بر عهدى که مىبندند گردن مىنهند.
اگر «اعتماد کردن» را تجربه کنند.
اگر صفحات کتابهاى مدرسه را مزین به نام حسین، علیهالسلام، خوى حسین، علیهالسلام، و منش او بیابند.
چگونه است که هر سال بچههاى ما، زنان ما، مردان و جوانان ما، تمنا و تقاضاى صادقانه و تشنگى بىحد خود را در وقت غیبت صفا و مهر اعلام مىدارند اما در پاسخ اینهمه تنها به ذکر مصیبتى کوتاه بسنده مىکنیم و از آن هم بهرههاى خود را مقدم مىداریم؟
چگونه است که میل آنان را براى آنکه به «مردان مردى» سلحشورى تکیه کنند مىبینیم و جرعهاى از «مردى» را در کام تشنه آنان نمىچکانیم.
چگونه است که بر آنچه مىگوییم وفادار نمىمانیم اما وفادارى جوانانمان را طالب مىشویم؟
چگونه است که در نمىیابیم رمز ماندگارى حسین در چیست؟
چگونه است!...
بسم رب الشهدا و الصدیقین
کل یو عاشورا و کل ارض کربلا
مسلمیه رفت ،عرفه رفت. محرم در راه صدای پای محرم به گوش میرسه صدای پا و زنگوله اشتران کاروان کربلا. چه بر سر این کاروان خواهدآمد؟این کاروان به کجا خواهد رسید؟!! کربلا
بار دیگر تاریخ چه ساعات ولحظاتی را یاد آور می شود. زمان میگذرد تا عاشورا فرا رسد ، وبار دیگر تمام عالم امکان در غم از دست دادن فرزند رسول گرامی اسلام فرو رود و تاریخ بار دیگر به نظاره بنشیندعاشورا را.
[ما گمان می گنیم که شهدا رفتند و ما ماندیم درحالیکه این زمان است که مارا همراه خود برده است.شهید آوینی]
خداوندا روزی مارا زیارت کربلا و معرفت نسبت به مولای بی همتایمان سید الشهدا آقا ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) قراربده