• وبلاگ : ولايت عشق
  • يادداشت : آيت الله بهجت به ديدار حق شتافت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + س.ح 
    سر اومد زمستون شكفته بهارون
    گل سرخ خورشيد باز اومدو شب شد گريزون
    كوهها لاله زارن لاله ها بيدارن
    تو كوهها دارن گل گل گل آفتابو مي كارن
    توي كوهستون دلش بيداره
    تفنگ و گل و گندم داره مياره
    توي سينه اش جان جان جان
    يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره داره
    سر اومد زمستون شكفته بهارون
    گل سرخ خورشيد باز اومدو شب شد گريزون
    لبش خنده نور دلش شعله شور
    صداش چشمه و يادش آهوي جنگل دور
    توي كوهستون دلش بيداره
    تفنگ و گل و گندم داره مياره
    توي سينه اش جان جان جان
    يه جنگل ستاره داره، جان جان، يه جنگل ستاره دار
    + س.ح 

    زماني شهر ما قلب صفا بود/
    درون سينه هامان خانه هامان/
    شعورو شعروشادي تاخدا بود/
    تمام مردم ما ساده بودند/
    خوشي با مردمان بي ريا بود/
    صداقت ، دانه ي امَيد مي كاشت/
    زمين ، خالي تر از اين كينه ها بود/
    ولي يك آن زمستان شد خزان شد/
    زمين در بند زنجير زمان شد/
    كسي آمد كه گويي با خدا بود/
    ولي افسوس ، نيرنگ و ريا بود/
    كسي آمد به رنگ ماتم وغم /
    كسي با هديه ي ترس دمادم /
    كسي با نام محمود از نژادش /
    نمي گويم كه آن هم يك دروغ است/
    چون از احمد ، كسي را نام بايد/
    كه خالي از جهالت هاي نقض و/
    تفكرهاي پوچ عهد بوق است/
    كسي را بايد از احمد نشاني /
    كه نامش ياد سبز ياحسين است/
    كسي از موسوي هاي بهشتي /
    كسي كه نام زيبايش عزيزش /
    درون صفحه ي سبز سه جلد/
    زمين پاك ايران ميرحسين است/
    ----------

    ميدونم شعرش درست و حسابي نيست اما كاچي به ز هيچي

    + س.ح 

    زماني شهر ما قلب صفا بود/
    درون سينه هامان خانه هامان/
    شعورو شعروشادي تاخدا بود/
    تمام مردم ما ساده بودند/
    خوشي با مردمان بي ريا بود/
    صداقت ، دانه ي امَيد مي كاشت/
    زمين ، خالي تر از اين كينه ها بود/
    ولي يك آن زمستان شد خزان شد/
    زمين در بند زنجير زمان شد/
    كسي آمد كه گويي با خدا بود/
    ولي افسوس ، نيرنگ و ريا بود/
    كسي آمد به رنگ ماتم وغم /
    كسي با هديه ي ترس دمادم /
    كسي با نام محمود از نژادش /
    نمي گويم كه آن هم يك دروغ است/
    چون از احمد ، كسي را نام بايد/
    كه خالي از جهالت هاي نقض و/
    تفكرهاي پوچ عهد بوق است/
    كسي را بايد از احمد نشاني /
    كه نامش ياد سبز ياحسين است/
    كسي از موسوي هاي بهشتي /
    كسي كه نام زيبايش عزيزش /
    درون صفحه ي سبز سه جلد/
    زمين پاك ايران ميرحسين است/
    ----------

    خيلي شعرش درست و حسابي نيست اما كاچي بعض هيچي

    + س.ح 
    چيزها ديدي در اين بازار بي شرم و حيا ، جز همان -- چيز-- ز حجبت به زبان نآوردي
    -----------------
    چيز، گفتي و نژادي سر جايش خشكيد ، واي اگر چيز دگر مي گفتي ، رحمي آخر سيد
    -------------
    چيز مي گويي و عمري همه در بند تو اند ، واي اگر نقل الفبا به دهان گرداني