مدتيست که ديگر تقويمم را ورق نمي زنم ،
حتي حوصله کنار زدن پرده را ندارم ، چه برسد به باز کردن پنجره !!!
حتي حوصله کنار زدن پرده را ندارم ،
چه برسد به باز کردن پنجره !!!
حال عجيـبي دارم :
همه چيز از نبودنت حکايت مي کند ، به جز دلم که مانند دانه اي در دل خاک ، در انتظار آمدن بهار اسـت ... " مي دانم که مي آيي : خيلي زود !
همه چيز از نبودنت حکايت مي کند ،
به جز دلم که مانند دانه اي در دل خاک ، در انتظار آمدن بهار اسـت ... " مي دانم که مي آيي : خيلي زود !
به جز دلم که مانند دانه اي در دل خاک ،
در انتظار آمدن بهار اسـت ... " مي دانم که مي آيي : خيلي زود !
در انتظار آمدن بهار اسـت ...
" مي دانم که مي آيي : خيلي زود !