گل بی رخ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد
السلام علیک یا کریم اهل البیت (ع)
باز هم مدینه بر خاک سیاه اندوه نشسته و سکوتی ژرف، همه جایش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر دیوارهای گلین خانه ها نشسته است. باد غربت در کوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر، امام مجتبی علیه السلام است.
حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیکوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر کشیدن تا بی کران عرش خدا را دارد.
امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد.
پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان من هستند. امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال کرد و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت علی (ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد.
کمالات انسانی
امام حسن (ع) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جای داشتند، گاهی آنان را بر دوش خود سوار می کرد و می بوسید و می بویید.
از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع) می فرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند ).
از خدا طلب بهشت می کرد و به او از آتش جهنم پناه می برد. چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد، بدنش به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت. در روایات است که امام حسن (ع) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود. در سرشت و طینت امام حسن (ع) برترین نشانه های انسانیت وجود داشت.
بیعت مردم با حسن بن علی (ع)
هنگامی که حادثه دهشتناک ضربت خوردن علی (ع) در مسجد کوفه پیش آمد و مولی (ع) بیمار شد به حسن دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند و در آخرین لحظات زندگی، او را به این سخنان وصی خود قرار داد: "پسرم! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منی". و حسین و محمد و دیگر فرزندانش و رؤسای شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: "پسرم! رسول خدا دستور داده است که تو را وصی خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانکه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت، آنها را به برادرت حسین بدهی". امام حسن (ع) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش، علی علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثنای بر خداوند متعال و رسول مکرم (ص) چنین گفت: "همانا دراین شب چنان کسی وفات یافت که گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان به او نخواهند رسید."
مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت کردند. و این روز، همان روز وفات پدرش، یعنی روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. پس از بیعت مردم، امام حسن (ع) به ایراد خطبه ای پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص) که یکی از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن کریم هستند تشویق فرمود و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت.
روش زندگی امام حسن (ع) در دوران اقامتش در کوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید ساخته بود. حسن بن علی (ع) شرایط رهبری را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص) بود و دوستی او یکی از شرایط ایمان بود.
امام (ع) کارها را نظم داد و والیان برای شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت. اما زمانی نگذشت که مردم چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجرای عدالت و احکام و حدود اسلامی قاطع دیدند، عده زیادی ازافراد با استفاده از نفوذ خود به توطئه های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تحریک کرده، ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی (ع) نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او می کنند یا ناگهان او را بکشند.
در برابر این عده منافق، شیعیان علی (ع) و جمعی از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل ثابت کردند.
امام حسن (ع) وقتی طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایی او را به اطاعت عدم توطئه و خونریزی فرا خواند ولی معاویه در جواب امام (ع) تنها به این امر استدلال می کرد که من درحکومت از تو با سابقه تر و در ا ین امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ!
و بدین ترتبیب دشمنی و سرکشی از طرف معاویه شروع شد و او بود که با امام زمانش گردنکشی آغاز کرد. معاویه با توطئه های زهرآگین و انتخاب زمان مناسب و ایجاد روح اخلالگری و نفاق، توفیق یافت. او با خریداری وجدانهای پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس، مردم سست ایمان را به دور خود جمع کرد و از سوی دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومی فرا خواند.
امام حسن (ع) نیز تصمیم خود را برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه دنبال کرد و رسماً اعلان جهاد داد. اگر در لشکر معاویه کسانی بودند که به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حکومت شام بودند، اما در لشکر امام حسن (ع) چهره های تابناک شیعیانی دیده می شد مانند حجر بن عدی، ابو ایوب انصاری و عدی بن حاتم که به تعبیر امام (ع) "یک تن از آنان افزون از یک لشکر بود". اما در برابر این بزرگان، افراد سست عنصری نیز بودند که جنگ را با گریز جواب می دادند و در نفاق افکنی توانایی داشتند و فریفته زر و زیور دنیا می شدند. امام حسن (ع) از آغاز این ناهماهنگی بیمناک بود.
و همین شرایط موقعیتی را فراهم کرد که برای امام (ع) جز "صلح " با معاویه ، راه حل دیگری نماند.
معاویه وقتی وضع را مساعد یافت به امام حسن (ع) پیشنهاد صلح کرد. امام حسن برای مشورت با سپاهیان خود خطبه ای ایراد فرمود و آنها را به جانبازی و یا صلح، یکی از این دو راه تحریک و تشویق فرمود. عده زیادی خواهان صلح بودند. عده ای نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پیشنهاد صلح معاویه مورد قبول امام حسن واقع شد، ولی این فقط بدین منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتی گرفتار سازد که معلوم بود کسی چون معاویه دیر زمانی پای بند آن تعهدات نخواهد ماند و در آینده نزدیکی آنها را یکی پس از دیگری زیر پای خواهد نهاد، در نتیجه، ماهیت ناپاک معاویه و عهد شکنی های او و عدم پای بندی او به دین و پیمان، بر همه مردم آشکار خواهد شد و نیز امام حسن (ع) با پذیرش صلح از خونریزی که هدف اصلی معاویه بود و می خواست ریشه شیعه و شیعیان آل علی (ع) را بهر قیمتی که است، قطع کند، جلوگیری فرمود. بدین صورت چهره تابناک امام حسن (ع)، همچنان که جد بزرگوار رسول الله (ص) پیش بینی فرمود بود ، بعنوان "مصلح اکبر" در افق اسلام نمودار شد. معاویه در پیشنهاد صلح هدفی جز مادیات محدود نداشت و می خواست که بر حکومت استیلا یابد.
اما امام حسن (ع) بدین امر راضی نشد مگر بدین جهت که مکتب خود و اصول فکری خود را از انقراض محفوظ بدارد و شیعیان خود را از نابودی برهاند. پس از چند روز امام حسن (ع) آماده حرکت به مدینه شد. معاویه به این ترتیب خلافت اسلامی را در زیر تسلط خود آورده وارد عراق شد و در سخنرانی عمومی رسمی، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممکن استفاده کرد و سخت ترین فشار و شکنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت.
امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت، حتی در خانه نیز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهید و در بقیع مدفون شد
زیارت عاشورا تقدیم به همه دوستداران و پیروانان واقعی حضرت امام حسین (ع):
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أبا عبد الله السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یا ابن أمیر المؤمنین وابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمة سیدة نساء العالمین السلام علیک یا ثار الله وابن ثاره والوتر الموتور السلام علیک وعلى الأرواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبداً ما بقیت وبقی اللیل والنهار یا أبا عبد الله لقد عظمت الرزیة وجلت وعظمت المصیبة بک علینا وعلى جمیع أهل الإسلام وجلت وعظمت مصیبتک فی السماوات على جمیع أهل السماوات فلعن الله أمة أسست أساس الظلم والجور علیکم أهل البیت ولعن اله أمة دفعتکم عن مقامکم وأزالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها ولعن الله أمة قتلتکم ولعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم برئت إلى الله والیکم منهم ومن أشیاعهم وأتباعهم وأولیائهم یا أبا عبد الله إنی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم إلى یوم القیامة ولعن الله آل زیاد و آل مروان ولعن الله بنی أمیة قاطبة ولعن الله ابن مرجانه ولعن الله عمر ابن سعد ولعن الله شمرا ولعن الله أمة أسرجت ألجمت وتنقبت لقتالک بابی أنت وأمی لقد عظم مصابی بک فاسأل الله الذی اکرم مقامک أکرمنی بک أن یرزقنی طلب ثارک مع إمام منصور من أهل بیت محمد صلى الله علیه واله اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا والآخرة یا أبا عبد الله إنی أتقرب إلى الله والى رسوله والى أمیر المؤمنین والى فاطمة والى الحسن والیک بموالاتک وبالبراءة ممن قاتلک ونصب إلیک الحرب وبالبراءة ] ممن أسس أساس الظلم والجور علیکم وابرأ إلى الله والى رسوله [ ممن أسس أساس ذلک وبنى علیه بنیانه وجرى فی ظلمه وجوره علیکم وعلى أشیاعکم برئت إلى الله وإلیکم منهم أتقرب إلى الله ثم إلیکم بموالاتکم وموالاة ولیکم وبالبراءة من أعدائکم والناصبین لکم الحرب وبالبراءة من أشیاعهم ومن اتباعهم إنی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم وولی لمن والاکم وعدو لمن عاداکم فاسأل الله الذی أکرمنی بمعرفتکم ومعرفة أولیائکم ورزقنی البراءة من أعدائکم أن یجعلنی معکم فی الدنیا والآخرة وان یثبت لی عندکم قدم صدق فی الدنیا والآخرة أساله أن یبلغنی المقام المحمود الذی لکم عنده وأن یرزقنی طلب ثارکم مع إمام هدى ظاهر ناطق بالحق منکم وأسأل الله بحقکم وبالشأن الذی لکم عنده أن یعطینی بمصابی بکم افضل ما یعطى مصابا بمصیبته مصیبة ما أعظمها واعظم رزیتها فی الإسلام وفی جمیع السماوات والأرض اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات ورحمة ومغفرة اللهم اجعل محیای محیا محمد وال محمد ومماتی ممات محمد وال محمد اللهم إن هذا یوم تبرکت به بنو أمیة وابن آکلة الأکباد اللعین ابن اللعین على لسانک ولسان نبیک صلى الله علیه واله فی کل موطن وموقف وقف فیه نبیک صلى الله علیه واله اللهم العن أبا سفیان ومعاویة ویزید ابن معاویة علیهم منک اللعنة ابد الآبدین وهذا یوم فرحت به آل زیاد وال مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه اللهم فضاعف علیهم اللعن منک والعذاب الألیم اللهم إنی أتقرب إلیک فی هذا الیوم وفی موقفی هذا وأیام حیاتی بالبراءة منهم واللعنة علیهم وبالموالاة لنیک وآل نبیک علیه وعلیهم السلام
ثم تقول مئة مرة : اللهم العن أول ظالم ظلم حق محمد وال محمد وآخر تابع له على ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت على قتله اللهم العنهم جمیعا
ثم تقول مئة مرة : السلام علیک یا أبا عبد الله وعلى الأرواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبداً ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام على الحسین وعلى علی ابن الحسین وعلى أولاد الحسین وعلى أصحاب الحسین
ثم تقول : اللهم خص أنت أول ظالم باللعن منی وابدأ به أولا ثم اللعن الثانی والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله ابن زیاد وابن مرجانه وعمر ابن سعد وشمرا وال أبی سفیان وال زیاد وال مروان إلى یوم القیامة
ثم تسجد وتقول : اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک على مصابهم الحمد لله على عظیم رزیتی اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود وثبت لی عندک قدم صدق مع الحسین ومع أصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام
بسم رب الحسین
این حسین کسیت که عالم همه پروانه اوست!!!
بوى محرم که به مشام مىرسد، عالم رنگى دیگر مىگیرد. قلبها تندتر از هر زمان و محزونتر از همیشه مىتپد و میل به سوگ نشستن مثل خون در رگها مىدود و آن وقت، در چشم برهم زدنى پرچمهاى سرخ و سبز و سیاه در گوشه گوشه شهر و دیار ما به اهتزاز درمىآید و همه جا رنگ ماتم به خود مىگیرد.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعى است که جانها همه پروانه اوست هر کجا مىگذرم عکس رخش جلوهگر است هر کجا مىنگرم جلوه مستانه اوست
عشق به حسین دلیل نمىخواهد، گویى خاک وگل ما را با محبت او سرشتهاند.
به خیل سیاهپوشان عزادارى که زیر خیمه حسین، علیهالسلام، به سینهزنى، نوحهخوانى، علمکشى و... مشغولند که نگاه مىکنى همه را حاضر مىبینى، پیر، جوان، زن، مرد، دانشجو، کارگر، همه و همه بىآنکه رنگ و ریایى در کار کنند سردرپى عاشورا نهادهاند. و یا سینهزنان در پى عزاداران روانند تا شبى و یا نیمروزى خود را شریک غم زینب، علیهاالسلام، و عزادار شهیدان کنند.
به یکباره همه رنگها و تعلقها از بین مىرود، همه مرامها و مسلکها رنگ مىبازد و جاى آنهمه را نشستن در سوگ سالار کربلا مىگیرد. حتى به قدر نوشاندن جرعهاى شربتبه رهگذران و یا عرضه خرده نانى به فقرا، گاه در عجب مىمانم که چه شورى در دلهاى این مردم است که محرم آنان را از خود بىخود مىسازد.
خون عاشورایى بىهیچ تعارف در رگهاى مردم این دیار جاریست که با دمیدن خورشید اولین روز محرم دلهاشان به سوگ مىنشیند تا در ظهر عاشورا ولولهاى عجیب بپا کنند.
این شور و ولوله پرده بسیارى از پندارها را مىدرد. و عبثبودن بسیارى اندیشه را مىنمایاند.
هر چه مىخواهى باش، هر کجا مىخواهى برو، محرم با این جماعت آن مىکند که هر ساله شاهد و ناظر آنى. اینان را نمىتوان از حسین دور ساخت. بهمان سال که نمىتوان آنان را از خوى جوانمردى، سلحشورى و رادمردى دور کرد، محرم انعکاس تمامنماى جوانمردى و سلحشوریست و شیعیان، جماعتى که بىسر و دستار، دل در طریق رندى و سلحشورى روانهاند.
عاشورا از حسین و یارانش نمونهاى پرورده که تا ابدالاباد مىتوان بازو در بازوى آن از جاى برخاست.
عاشورا شورى مىآفریند که راه صد ساله را یک شبه مىتوان پیمود.
نیروى نهفته عشق به حسین، علیهالسلام، از چنان عظمتى برخوردار است که به مدد آن مىتوان دریا دریا مردم را به زیر خیمه اهلبیت، علیهمالسلام، کشید.
عاشورا خود حامل فرهنگ سترگى است که جارى شدن در آن مىتواند همه صحنههاى حیات را مبدل به عاشوراى حسینى و یارانش نماید:
اگر بچههاى ما لذت محبتبىما به ازاء را تجربه کنند.
اگر امید پذیرفته شدن را چونان حر در دل زنده نگه دارند.
اگر خانه خود، شهر خود، و سرزمین خود را مملو از مرام مردانى بیابند که بر عهدى که مىبندند گردن مىنهند.
اگر «اعتماد کردن» را تجربه کنند.
اگر صفحات کتابهاى مدرسه را مزین به نام حسین، علیهالسلام، خوى حسین، علیهالسلام، و منش او بیابند.
چگونه است که هر سال بچههاى ما، زنان ما، مردان و جوانان ما، تمنا و تقاضاى صادقانه و تشنگى بىحد خود را در وقت غیبت صفا و مهر اعلام مىدارند اما در پاسخ اینهمه تنها به ذکر مصیبتى کوتاه بسنده مىکنیم و از آن هم بهرههاى خود را مقدم مىداریم؟
چگونه است که میل آنان را براى آنکه به «مردان مردى» سلحشورى تکیه کنند مىبینیم و جرعهاى از «مردى» را در کام تشنه آنان نمىچکانیم.
چگونه است که بر آنچه مىگوییم وفادار نمىمانیم اما وفادارى جوانانمان را طالب مىشویم؟
چگونه است که در نمىیابیم رمز ماندگارى حسین در چیست؟
چگونه است!...
بسم رب الشهدا و الصدیقین
کل یو عاشورا و کل ارض کربلا
مسلمیه رفت ،عرفه رفت. محرم در راه صدای پای محرم به گوش میرسه صدای پا و زنگوله اشتران کاروان کربلا. چه بر سر این کاروان خواهدآمد؟این کاروان به کجا خواهد رسید؟!! کربلا
بار دیگر تاریخ چه ساعات ولحظاتی را یاد آور می شود. زمان میگذرد تا عاشورا فرا رسد ، وبار دیگر تمام عالم امکان در غم از دست دادن فرزند رسول گرامی اسلام فرو رود و تاریخ بار دیگر به نظاره بنشیندعاشورا را.
[ما گمان می گنیم که شهدا رفتند و ما ماندیم درحالیکه این زمان است که مارا همراه خود برده است.شهید آوینی]
خداوندا روزی مارا زیارت کربلا و معرفت نسبت به مولای بی همتایمان سید الشهدا آقا ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) قراربده
السلام علیکم یا عبادالله الصالحین